به صدا درآمدن صدای زنگ ایستگاه ۱۱۳ از سوی ستاد فرماندهی آتش نشانی تهران در ساعت ۱۴ روز گذشته حاکی از آن بود که آتش نشانان برای امدادرسانی به خیابان ۱۷ شهریور، خیابان شمس اعزام شوند.
ابوالفضل ناصری فر فرمانده ی آتش نشانان حاضر در محل حادثه در این باره گفت: پس از رسیدن به محل حادثه مشاهده شد که در زیرزمین یک ساختمان دو طبقه ی ویلایی به مساحت ۴۵ متر مربع بر اثر اتصالی برق و ریختن شراره های جرقه روی مبل آتش سوزی رخ داده و شعله های آتش درحال سرایت به دیگر قسمت ها بود.
وی افزود: آتش نشانان بلافاصله پس از قطع برق ساختمان و کشیدن یک رشته لوله ی آبدهی و همراه بردن چند دستگاه خاموش کننده وارد زیرزمین شدند و توسط تجهیزات موجود آتش را خاموش و از سرایت آن به اطراف جلوگیری کردند.
فرمانده آتش نشانان خاطر نشان کرد: نیروهای عملیات پس از انتقال یک مبل سوخته به داخل حیاط و ایمن سازی محل حادثه با ارائه تذکرات ایمنی به مالک و تحویل ساختمان به مالک عملیات خود را پایان دادند.
شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ – ۱۷:۳۰
تهران (سهیل موزیک) – نمایندگان مجلس با کلیات لایحه بودجه سال ۹۸ کل کشور موافقت کردند.
نمایندگان در نشست علنی نوبت عصر امروز (شنبه، ۲۷ بهمن ماه) مجلس شورای اسلامی در جریان بررسی کلیات لایحه بودجه سال ۹۸ کل کشور با ۱۱۷ رأی موافق، ۸۶ رأی مخالف و ۸ رأی ممتنع از مجموع ۲۱۲ نماینده حاضر در صحن موافقت کردند.
به گزارش سهیل موزیک، هیس س س! گوش کن سمفونی زندگی از میان برف سفید و یکدست روستا را، زوزه باد از لای درب و پنجره و زوزه گرگ از بالای کوه را.
اینجا هوا بس ناجوانمردانه سرد است! روستایی محروم و دور افتاده که برای رسیدن به آن باید گردنههای برفگیر را رد کرد. امکانات رفاهی در اینجا همانند دمای هوایش تقریباً زیر صفر است! اما اهالی آن به سادگی هر چه تمام گذر عمر میکنند. آری زندگی در اینجا همچنان جاریست.
روستای «داغ کندی» در منطقه چاراویماق آذربایجان شرقی را میگویم. همان روستایی که در دامنه ۲۸۲۰ متری «بابا کوه» با ۸ خانوار قرار گرفته است.
اما کمی آن سو تر در دل «بابا کوه» مدرسهای با ۸ دانشآموز به نامهای نرگس، زینب، زهرا، حدیث، شکیلا، ابوالفضل و منصور وجود دارد که صدای 《بابا آب داد》 از داخل کانکس به گوش میرسد.
معلم این روستا دوست واقعی این ۸ دانش آموز است. معلم جوانی از جنس دهه شصتیهای معروف که برخی مسوولان درباره آنها گفتهاند: «دهه شصتیها هر کجا پا میگذارند مشکل ایجاد میکنند.»!
روستای «داغ کندی» پس از انتشار عکسی در فضای مجازی بر سر زبانها افتاد. عکسی که نشان میداد معلمی از دل برفهای سر به فلک کشیده، سعی دارد تا دانشآموزان قد و نیم قد خود را عبور دهد.
این عکس باعث شد سراغی از این معلم و دانش آموزانش را بگیریم. از اینرو با پیگیری از روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش آذربایجانشرقی، «محمد صادقی»، معلم ۳۰ ساله را یافتیم تا میزبان یک جوان دهه شصتی از جنس ایثار و فداکاری در خبرگزاری فارس باشیم.
او تمام سختیها را به جان خریده است. از حقوقهای نجومی خبری نیست! اما به جایگاه والای انسانیت معنی بخشیده است. گویا اقتضای شغل معلمی همین است، همچون شمعی بسوزد تا پروانهها زندگی را تداوم بخشند. درسهای فراوانی در این فداکاری نهفته است. آری، معلمی شغل نیست، عشق است.
«محمد صادقی»، معلمی از خطه آذربایجان است. او در سال ۱۳۶۶/۱۱/۶ در روستای آرباطان شهرستان مرند و در یک خانواده ۶ نفری کشاورز متولد شد. همه خواهر و برادرهایش دارای تحصیلات عالیه هستند و خود نیز فارغ التحصیل کارشناسی ارشد آموزش زبان انگلیسی از دانشگاه آزاد اسلامی تبریز است. به گفته خودش به زبانهای انگلیسی، عربی، ترکی استانبولی، و کمی آلمانی تسلط دارد.
او معتقد است هر فردی بالاخره عمر خود را به نحوی سپری میکند، شاید یکی با ثروت و رفاه و دیگری با فقر و نداری. پس چه بهتر گذر این عمر با خدمت به مردم سپری شود.
روایت زندگی معلم در منطقه محروم و کوهستانی چاراویماق
قصه مشق عشق این معلم جوان به گفته خودش از سال ۹۱ زمانی که در محرومترین روستاها سرباز معلم بود، آغاز شد.
«خضر گوران» و «حمام» نخستین روستاهایی بودند که محمد صادقی در کسوت سرباز معلمی وارد آنها میشود. این روستاها از مناطق محروم و صعب العبور هستند.
او در این خصوص میگوید: من برای رسیدن به این روستاها دو ساعت باید پیاده میرفتم چرا که مسیر خودرو نداشت و کار زمانی سختتر میشد که برف میبارید چرا که هوای ابری در تبریز بیانگر کولاک شدید و راهبندان در چاراویماق و مخصوصاً روستاهای بالای ارتفاعات است.
سمفونی عشق با عبور از برف چندمتری و رودخانه خروشان
وی میافزاید: گاهاً برف به قدری زیاد است که تا کمر من هم میرسد در حالی که من یک فرد با قد ۱۹۳ هستم و زمانی که به مدرسه میرسیدم گاها زانوها و کمرم درد میکرد و حتی پاهایم نصف شبها گرم میشد و از خواب بیدارم میکرد.
صادقی با خنده میگوید: حالا اگر از میان برف و حیوانات وحشی به سلامت بگذرم تازه به مرحله دیگر یعنی عبور از رودخانه “آیدوغموش” میرسم به طوریکه برای عبور از این رودخانه باید پوتینها را درآورد و با تحمل مصائب زیاد آب یخ رودخانه را گذشت و حتی یادم است چندین بار در این مسیر من بودم و گرگ و خرس و مه غلیظی که خوف بر جان آدمی مینشاند و حتی گاها موهای سرم سیخ شده و کلاه روی سرم را بلند میکند.
از او پرسیدم وقتی دوره سرباز معلمیتان تمام شد چرا پس از گذشت پنج سال باز هم معلم آن روستاها هستید و او پاسخ داد: من در این چند سال عمر و جوانی خود را گذاشته بودم چرا که معتقدم که خوبی را اگر بالای کوه هم بکاریم حتما جوانه خواهد زد.
آنگونه که تعریف میکند ۴۵ روز از آغاز مدارس گذشته بود که رئیس آموزش و پرورش چاراویماق با او تماس گرفته و میگوید هیچ معلمی حاضر نیست به سه روستای خضر گوران، چوکتو برود. این معلم روستا که نمیتوانست نسبت به آنها بیتفاوت باشد بنابراین قبول میکند.
او میگوید: در حالی که طبق قرارداد برای هر روستا در ۹ ماه مبلغ سه میلیون پرداخت میشود و جالب است تا سال گذشته حتی بیمه هم نبودیم و متاسفانه معوقات قراردادمان نیز از سالهای گذشته باقی مانده و سر وقت حقالزحمه را پرداخت نمیکنند.
صادقی که در روستای چوکتو معلم بود؛ در خصوص خاطراتش از این روستا میگوید: روزی آقای فرماندار وقت چاراویماق به روستای چوکتو میرود و در آنجا اهالی روستا میگویند اگر آقای صادقی معلم روستا نباشد ما اجازه نمیدهیم تا معلم دیگری بیاید و این باعث شد تا باز هم در آن روستا مشغول به تدریس شوم.
او هم اکنون معلم ابتدایی سه روستای محروم است و به علت دوری مدرسه راهنمایی واقع در قرهآغاج از روستای آنها به یکی از دختران مقطع راهنمایی روستای چوکتو به نام زینب و ۳ دانشآموز به نامهای فاطمه، مهسا و ابوالفضل در روستای حمام نیز تدریس میکند.
کوههای سربه فلک کشیده در برابر اراده محکم او کمر خم میکنند. خستگی برای او معنی ندارد.
خدمت در مناطق محروم، عبور از گردنههای برفی، سیل و طوفان تنها مشکلات معلم قصه ما نیست، بلکه آقا معلم اخیراً به جرگه متاهلین پیوسته است.
او که اهل روستای آرباطان شهرستان مرند است به قول خودش، قبل از سرباز معلمی اصلاً نمیدانست منطقهای به نام چاراویماق هم وجود دارد ولی چرخ روزگار چرخیده و او را در داغکندی ماندگار کرده است.
تدریس عشق در دل کوهستان
محمد صادقی که برف و سرما حریفش نمیشود، خود را موظف به خدمت برای دانش آموزان روستاهای محروم میداند و میگوید: گرگ و میش صبح روز شنبه هر هفته از آرباطان به سمت مرند حرکت میکنم و سپس با اولین ماشین خود را به تبریز میرسانم و به علت محروم بودن منطقه محل خدمت هیچ وقت وسیله نقلیهای به صورت مستقیم وجود ندارد از اینرو از طریق خودروهای کنار اتوبان به سهراهی قویون قشلاق میروم و سپس باید خود را تا ساعت ۴ بعد از ظهر به ماشینهای روستاها در چاراویماق برسانم که آن خودروها نیز تا «گُل کندی» میروند و از آن به بعد را باید با پای پیاده بروم.
وی میافزاید: الان بارشها شروع شده و برف سنگینی در ارتفاعات و روستاهای چاراویماق حاکم بوده و مسیرها کاملا بسته است و این بسته بودن مسیر تا عید ادامه دارد و با این اوصاف هر هفته خود را به روستا میرسانم تا کلاس بچهها تعطیل نباشد.
او ادامه میدهد: به قدری وضعیت لباسهایم به هم میریزد و یخ میبندم که نمیتوانم بلافاصله وارد کلاس شوم چراکه اول باید دستهایم را با آب سرد بشویم و در دالان بنشینم و وقتی حالم سر جایش آمد میتوانم وارد کلاس شوم؛ آخر میدانید اگر مستقیم وارد جای گرم شوم احتمال سوختگی پوست وجود دارد.
او علاوه بر اینکه معلم روستا است رزمیکار هم هست و کونگفو را زیر نظر استاد ابراهیمپور زالی کار کرده است.
رسم من خدمت به خلقالله است
صادقی در این باره میگوید: در سال ۸۵ با استاد رزمی کار خود آقای میرحجت ابراهیمپور زالی آشنا شدم که شاید هر چه دارم با عنایت پروردگار و لطف این استاد باشد و این استاد به من یاد داد تا به جای اسم داشتن به دنبال رسم داشتن باشم و من هم رسم خود را از استادم به ارث بردم و این رسم همان خدمت به خلق خدا است.
این معلم رزمیکار معتقد است: اصلیترین مبارزه، همان مبارزه با جهل بوده و دشمن اصلی انسانها جهل است.
صادقی در این خصوص میگوید: دلیل اصلی حضور من در مناطق محروم مبارزه با جهل است و افتخار میکنم که معلمی در محرومترین مناطق هستم.
ترجیح روزی ۱۰ هزارتومان مدرسه محروم به کلاس زبان ساعتی ۱۰۰ هزار تومان
معلم جوان معتقد است که مشکلات زیادی در مسیرش وجود دارد و با وجود این مشکلات دریافتیاش نیز کم است، به طوریکه با یک حساب سرانگشتی میتوان گفت که آقا معلم برای روزی ۱۰ هزارتومان مسیر آرباطان مرند تا داغکندی چاراویماق را طی میکند، این در حالی است که تدریس خصوصی زبان انگلیسی برای یک ساعت ۱۰۰ هزارتومان است و برای این معلم با تسلط به چند زبان میتواند منبع درآمد خوبی باشد، اما او به همه این موضوعات پشت پا زده و کودکان روستایی و تحصیلات آنها را به مادیات ترجیح داده است.
این معلم ادامه میدهد: به خدا هیچ مسوولی حاضر نمیشود به آن روستایی که من معلمی میکنم، برود. روستای داغکندی قبلا برق نداشت و روز اولی که کارم را در آن روستا شروع کردم بسیار سخت بود.
او میافزاید: با روشهای ابداعی از تشخیص دست راست و چپ از هم برای کودکان تا آموزش روی اندیشه و افکار دانشآموزهایم کار را ادامه دادم و بعد از اینکه در سال ۹۵ به همت آقای سلمانی(استاد دانشگاه) و آقای سرافراز(رئیس توزیع برق ) به روستا برق آمد کمی کار راحتتر شد.
صادقی حتی برای ساختن مدرسه در این روستا نیز خود آستینها را بالا زده و با هزینه شخصی و به صورت رفاقتی و همراهی برخی از جوانان دلسوز اقدام به ساخت مدرسهای کردهاند ولی در حال حاضر به علت نبود پول و امکانات نیمه تمام رها شده است.
روستایی در کشور غنی از نفت، بینفت سپری میکند
او تعریف میکند: اگر از مدرسهای که ۸ دانشآموزم در آنجا درس میخوانند بگویم باید گفت که به صورت امانت از فرمانداری یک کانکسی آوردهایم که با هر بادی سقف آن تکان میخورد و برقی هم در آنجا وجود ندارد و مهمتر از آن ما روستایی هستیم که در کشور غنی از نفت، بینفت سپری میکند.
به گفته خودش در این ۵ سال همه هزینههای کلاس اعم از پاککن، تخته سیاه، گچ و غیره را با هزینه شخصی تامین کرده است و حتی قبلاً نفت را نیز میخرید ولی با روزی ۱۰ هزار تومان که آن را هم سر موقع پرداخت نمیکنند، نمیتوانست کاری از پیش برد.
او از سرمای شدید امسال روستا هم گفت که چه سختیهایی را به دنبال داشته است: امسال بیش از سالهای پیش سختی کشیدم و خسته شدم و خسته نه از راهها بلکه از عملکرد مسوولان و سرمای حاکی از نبود علم در بین روستائیان.
او معتقد است که ای کاش اسم آموزش و پرورش جابجا میشد و ابتدا پرورش بود چراکه اختلاس، طرحهای سیاسی دنیا اعم از نسلکشی همه توسط افراد متخصص با مدارک بالا اتفاق میافتد و این نشان میدهد که باید پرورش بیش از آموزش در اولویت قرار گیرد.
آقا معلم هدف کاری خود را ارتقا و به روز ساختن خود با اطلاعات روز میداند و میگوید: با توجه به پیشرفت لحظه به لحظه جامعه، باید من ِ معلم از معلمهای دوران تحصیل خود آگاهتر و عالمتر باشم و به تبع آن، دانشآموزانی را تربیت کنم که از من آگاهتر و عالمتر باشند.
“م” مثل معلمی که تدریس در دل کوهستان را به بورسیه استرالیا ترجیح داد
آنگونه که تعریف میکند بعد از اتمام تحصیلات دوره کارشناسی، یکی از اقوام ساکن استرالیا بورسیه تحصیلی برای او درست کرده بود ولی به علت کودکان روستایی از آن بورسیه گذشته است در حالیکه علاوه بر آن بورسیه شرایطی مانند آموزش ورزشهای رزمی و یا آموزش زبانهای خارجی نیز دارد ولی به روی همه آنها چشم بسته و خود را وقف دانشآموزان مناطق محروم کرده است.
در روستایی که من تدریس میکنم فقط مقطع ابتدایی موجود است و دانشآموزان باید برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی مسافت زیادی را طی کنند تا به قرهآغاج بروند و این هزینه زیادی برای آنها خواهد بود، محمد اینها را گفته و ادامه میدهد: البته دانشآموزهای من را اگر بین هزار کودک دیگر بیاندازید متوجه خاص بودن آنها از لحاظ حرف زدن، راه رفتن، علم و آگاهی خواهید شد که به چه میزان دارای درک و فهم هستند.
حفظ قرآن، تسلط به زبان انگلیسی، شاعری از جمله ویژگیهای دانشآموزان داغکندی
این معلم روستایی از روزهایی گفت که کار معلمی را تازه شروع کرده بود: من در حد توان خود سعی کردم تا به دانشآموزهایم علاوه بر درس، آموزش ژیمناستیک، کونگفو، قرآن، زبان انگلیسی بدهم و حتی با حضور فرماندار وقت در روستا با دانشآموزهایم به چند زبان صحبت کردم و این موجب حیرت فرماندار شده بود.
محمد صادقی یقین دارد که اگر به یک موضوعی موج دهیم حتما ثمره آن را برداشت میکنیم از اینرو این معلم جوان هم با الگو گرفتن از امیرالمومنین(ع) شمشیر بُرنده خود را علیه جهل برداشته است و دانشآموزانی تربیت کرده و استعدادهای آنها را شکوفا ساخته است که الان شعرهایی در حد شهریار میسرایند.
او میگوید: از دانشآموزهایم میخواهم تا شعر بگویند و اوایل یک سطر مینوشتند و هیچوقت به آنها نگفتم که این چه شعری است بلکه تشویق کردم و این پروسه ادامه داشت تا اینکه روحشان از شعر تغذیه شد و شروع به سرودن شعر کردند.
او یک روز کلاسی خود در روستا را اینگونه توصیف میکند: از ساعت ۷ صبح دانشآموزها جلوی مدرسه میآیند و به مدت یک ساعت یعنی تا ساعت ۸ صبح ورزشهایی مانند ژیمناستیک، کوهنوردی میکردیم و سپس به کلاس بازگشته و تا ساعت ۸:۳۰ حفظ قرآن داریم به طوریکه الان چند نفر از دانشآموزانم حافظ جزء ۳۰ قرآن کریم هستند.
آقا معلم آیه ۵ سوره جمعه ” مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ” با معنی وصف حال آنان که علم تورات بر آنان نهاده شد (و بدان مکلف شدند) ولی آن را حمل نکردند (و خلاف آن عمل نمودند) در مثل به حماری ماند که بار کتابها بر پشت کشد (و از آن هیچ نفهمد و بهره نبرد)، آری مثل قومی که حالشان این است که آیات خدا را تکذیب کردند بسیار بد است و خدا هرگز ستمکاران را (به راه سعادت) رهبری نخواهد کرد را مورد اشاره قرار میدهد و میگوید: ما نباید تنها حمل کننده قرآن باشیم بلکه باید دوست آن شویم از اینرو باید از ۷۰ هزار بطن قرآنی تکلیف خود را نشان دهیم و اگر قاری، حافظ، معتقد و غیره به قرآن هستیم سعی کنیم عامل به آن نیز باشیم.
معلمی که نزدیک به یک دهه است در روستاهای محروم استان تدریس می کند، بیشک سرشار از گفتنیها و شنیدنیهاست؛ خاطرات تلخ و شیرینی است که هر کدام از آنها قد یک کتاب حرف دارد.
خاطرات تلخ و شیرین معلم کوهستان قصه ما
وقتی از او میخواهم یک خاطره تلخ و یک خاطره شیرین از دوران معلمی خود در چاراویماق تعریف کند، میگوید: روزی یکی از اهالی روستا که چوپان بود به همراه گله خود میآمد که من هم طبق روال هر عصر بساط چایی کوهستان را فراهم میکردم و در آن روز به چوپان گفتم تا میهمان یک لیوان چایی در مدرسه باشد و او هم قبول کرد و وقتی داخل اتاق شدیم با اینکه کسی نبود ولی او به اتاق خالی سلام کرد و من هم از او پرسیدم که به چه کسی سلام دادی و چوپان گفت که آقای معلم به قرآن روی طاقچه سلام دادم.
او ادامه میدهد: سختترین خاطرهام هم برای روزی است که با کلی مشقت و سختی خود را به روستا رساندم و ساعت ۱۶ بعد از ظهر بود که به مدرسه رسیدم و کمی استراحت کردم و حدود ساعت ۱۸ بود که به اتفاق یکی از اهالی به دامنه کوه جهت چیدن یک گیاه دارویی رفتیم که در این حین یکی از دانشآموزهایم فریاد زد که ۱۷ گاو و گوسفند به طرف کوه رفته و گم شدهاند و ما هم چراغ قوهها را برداشته و تا پاسی از شب دنبال آنها بودیم و حدود ساعت ۱ بامداد بود که ۱۵ گاو و گوسفند را پیدا کردیم و از یافتن مابقی ناامید بودیم که صدای ناله گاوی از دره آمد و باعث شد تا به دره برویم و در آنجا دیدیم که گرگ یک قسمت از انتهای گاو را دریده بود و گاو درد زیادی داشت از اینرو مجبور شدیم تا آن را ذبح کنیم.
وقتی از او خواستم تا ماجرای آن عکس منتشر شده در فضای مجازی را تعریف کند که اصلا آنجا کجاست، اینگونه توصیف کرد: برف شدیدی باریده و همه راهها بسته بود و با توجه به اینکه مدرسه بیرون از روستا قرار دارد راه روستا تا مدرسه نیز بسته شده بود از اینرو از اهالی روستا خواستم تا کمک کنند لااقل این مسیر باز شود و به همین منظور ابتدا خودم وارد عمل شده و روزی ۲ یا ۳ ساعت برای باز کردن مسیر تلاش کردم و آن عکس نیز مربوط به همان روز است که در انبوه برف سنگین چند متری هستیم.
این معلم جوان امید خود را اتمام مدرسه نیمه تمام میداند و در توضیح این ماجرا میگوید: در آن روستا نه مدرسه درست و حسابی وجود دارد و نه یک جای مسجد مانندی، از اینرو در محلی به متراژ ۱۲۰ متر مربع نقشه ساخت مدرسه را کشیده و شروع به ساخت کردم ولی متاسفانه با حقوق ۹ ماه یکبار نمیتوانم کاری کنم چراکه فقط یک تراکتور ۶۰ هزار تومان میگیرد تا آب و مصالح برای مدرسه حمل کند و سایر موارد از جمله تامین بتونیر، مصالح، کارگر و غیره نیز خود پروسه جدا است.
او میگوید: شاید در حرف راحت باشد که به یک روستا رفته و آنجا معلمی کرد ولی وقتی حتی یک محلی به نام مدرسه نیست و حتی دستشویی و حمامی وجود نداشته نباشد، کار سختتر میشود چراکه چگونه میتوانم به اهالی روستا بگویم که آب برای من گرم کنید تا حمام کنم؟ از اینرو اغلب در چشمهها خود را شستشو میدهم.
آرزوی دانشآموزان داغکندی: آقا معلم از خدا نان میخواهم
او تعریف کرد: روزی از دانشآموزهایم خواستم تا چشمهایشان را بسته و فکر کنند و یک آرزو بگویند که همه آنها فقط یک آرزو داشتند که آن هم این بود: ” آقا معلم از خدا نان میخواهم”.
از یاسین پنجم ابتدایی روستای داغکندی گفت که ترک تحصیل کرده و دیگر ادامه تحصیل نمیدهد و حتی میگفت که وقتی او ترک تحصیل کرد چیزی نداشتم بگویم.
صادقی از سال ۹۱ تا ۹۷ توانسته ۸ دانشآموز در روستای حمام، ۸ دانشآموز در روستای خضر گوران، ۵ دانشآموز در روستای چوکتو و ۸ دانشآموز هم در روستای داغکندی تربیت کند.
آقا معلم دیگر از دست مسوولان خسته شده که هیچ توجهی ندارند و به گونهای حرف میزنند که انگار آب یخی روی سرش میریزند.
معلم جوان که رمز موفقیت خود را پدر و مادر و نحوه تربیت آنها میداند و میگوید: درست است که همه به من میگویند که تا کی میخواهی این همه مشکلات را تحمل کنی ولی پدرم همیشه پشت من بوده است و حمایت میکند.
از حقوق سه میلیونی آقا معلم تا هزینه تردد چهار میلیونی
او ادامه میدهد: من برای ۹ ماه مبلغ سه میلیون میگیرم درحالیکه هزینه رفتآمدم سه میلیون و ۷۰۰ هزارتومان میشود و به خدا قسم همه پولی که از معلمی میگیرم را برای خود مدرسه هزینه میکنم به طوریکه وقتی پول کم میآورم در روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه که به شهر خودم برمیگردم کارگری میکنم تا بتوانم پولی به دست بیاورم.
تنها خواسته این معلم روستا اتمام مدرسه نیمه ساخته است به طوریکه برای اتمام آن حتی جلوی مجلس رفته تا بتواند با نماینده هشترود هم صحبت کند ولی متاسفانه کار به جایی نرسیده است در حالیکه مدرسه روستای حمام توسط خانواده شهید کسایی احداث شده است.
دیگر به انتهای مصاحبه با معلم ایثارگر رسیدهایم و از او میخواهم تا تصمیم خود از ماندن در روستا و یا ترک آن روستا را بگوید: انسانها به عنوان ماموران الهی در روی زمین بوده و نقش فیلم هستی را بازی میکنند و خداوند کارگردانی این فیلم را برعهده دارد به طوریکه هر انسان یک ماموریتی دارد و تا آن ماموریت خود را به سرانجام نرساند هیچ کار دیگری نمیتواند بکند یعنی نه میتواند ماموریت خود را نیمه کاره رها کند و نه میتواند وقتی ماموریتش پایان یافت، بماند از اینرو من هم درحال انجام ماموریتی از طرف نگارنده هستی هستم ولی نمیدانم تا کجا میتوانم تحمل کنم چراکه آخرین نفسهای تحملم است و نمیدانم موعد ماموریتم تا کی خواهد بود.
در پایان از او خواستم تا تصورش از محمد صادقی در ۱۰ سال آینده را بگوید که میگوید: محمد صادقی یک استاد دانشگاه.
ناگفته نماند که در میان گفتوگو برای پیگیری مدرسه نیمه ساخته روستای داغکندی با جعفر پاشایی، مدیرکل آموزش و پرورش آذربایجانشرقی تماس گرفتیم و بلافاصله او نیز قبول کرد تا به اتفاق آقای محمد صادقی به اداره کل برویم. در این دیدار آقای پاشایی قبول کرد تا همه هزینه ساخت مدرسه در اردیبهشت ماه را تقبل کند.
معلمان سرمایه اجتماعی جامعه هستند، فداکاری و ایثار آنها یک سوی واقعه است؛ آن سوی دیگر مسوولیتها و وظایفی است که برعهده دیگران و به خصوص نهادهای ذیربط قرار میگیرد.
شرط تداوم این فداکاری ها و از خودگذشتگیها، ارج نهادن کل جامعه از جمله مسوولان به معلمان است. توجه ویژه به منزلت اجتماعی و معیشت آنان و تلاش موثر برای رفاه و امنیت اجتماعی فرهنگیان، حداقل انتظار معلمان از مسوولان است. نمیتوان با میانگین حقوق دریافتی زیر خط فقر، انتظار فداکاری و ایثارگری روزافزون داشت!/ فارس
افشین قطبی در نشست خبری پیش از دیدار تیمش برابر نفت مسجد سلیمان گفت: ابتدا از هوادارانمان تشکر می کنم که با کمک آنها و بازیکنانمان توانستیم پرسپولیس را شکست دهیم. در این مدت به خوبی تمرین کرده ایم و هیجان زیادی برای بازی فردا دارم. ما خیلی تلاش می کنیم تا بتوانیم در فولاد آرنا بازی کنیم. امروز در آنجا تمرین کردیم. خیلی استادیوم زیبایی است.
وی درباره تیم نفت مسجد سلیمان گفت: من به همه بازی ها به یک شکل نگاه می کنم. ما همه امتیازات را لازم داریم و با تفکر مناسب خود را برای هر بازی آماده می کنیم. ما تیم خوبی می سازیم و امیدوارم بتوانیم خود را به بالای جدول نزدیک کنیم. ما فردا با تمام قدرتمان بازی می کنیم.
سرمربی تیم فولاد درباره تقابلش با مرزبان که مدتی در پرسپولیس دستیارش بود، اظهار کرد: اولا خیلی وقت از آن روزها گذشته ام. من هیچوقت با کسی مشکل ندارم و تفکرم روی تیم ماست. ما تیم خود را آماده می کنیم. مرزبان آن زمان مربی بدنسازی پرسپولیس بود و با تفکر تاکتیکی او آشنایی زیادی ندارم.
او در پاسخ به این سوال که به دنبال چه اهدافی است، گفت: ما از لحظه اول نشان دادیم که اگر یک تیم تقسیم شود، دچار مشکل می شود. مهم نیست از چه نسلی هستیم. مهم این است که اگر همدل باشیم، می توانیم به نتایج خوبی برسیم. اگر بازیکنان ما باور کنند که با همدلی می توانند موفق شوند، کار بزرگی کرده ایم. فکر می کنم بازیکنان ما این را درک کرده اند. در ادامه دادن اعتماد به نفس به بازیکنان مهم است و ما سعی کردیم این را هم ایجاد کنیم. در مرحله سوم تلاش برای یک ساخت فوتبالی بود که نتیجه گرفته ایم. ما سعی می کنیم تا فکر بازیکنان را طولانی مدت کنیم. خیلی از تفکرات لحظه ای است ولی تفکرات حرفه ای اینگونه نیست. ما هنوز خیلی کار داریم و بازیکنان ما نیاز به آموزش دارند. اگر نگاه کنیم، چربی بدن بازیکنان ما هرروز کمتر می شود. این خیلی مهم است نه فقط برای فولاد بلکه برای فوتبال ایران هم اهمیت دارد.
قطبی در پاسخ به این سوال که نظرش راجع به حساسیت بین هواداران فولاد و نفت مسجد سلیمان چیست، گفت: یکی از مهم ترین ملاک های یک ورزشکار، انسانیت اوست. برای هواداران هم یک فضای مثبت و خانوادگی را می توان ایجاد کرد تا فوتبال بیشتر گسترش یابد. کسی حرف زشت را دوست ندارد و خیلی مهم است که یک فضای خوبی بسازیم تا در هر استادیوم، بازی های خوبی ببینیم. من در کشورهای دیگر این را تجربه کرده ام و می بینیم که چقدر به گسترش فوتبال این مسئله کمک می کند.
شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ – ۱۷:۴۵
تهران (سهیل موزیک) – رییس شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان با هشدار نسبت به برخی اظهارنظرها داخل جریان اصلاحات که از آن به عنوان به خودزنی یاد کرد، گفت: کوچکترین خطای یک فرد را به کل جریان اصلاحات تعمیم می دهند.
به گزارش امید نامه، محمدرضا عارف در دیدار با اعضای دفتر سیاسی حزب ندای ایرانیان با تبریک برگزاری چهارمین کنگره این حزب به عنوان انتخابی این کنگره یعنی ‘تعامل و مدارا، اصلاحات گام به گام و توسعه پایدار’ اشاره کرد و افزود: تعامل و مدارا راهبرد اصلی جریان اصلاحات است و به نظر می رسد حزب ندای ایرانیان بسیار هوشمندانه برای کنگره خود عنوان تعامل و مدارا را انتخاب کرد هر چند جای واژه ‘امید’ در این عنوان خالی بود.
وی با بیان اینکه نمی توانیم در فعالیت های سیاسی و تشکیلاتی خوشبین نباشیم، گفت: در قاموس اصلاحطلبی یاس و سرخوردگی و ناامیدی جایی ندارد. وقتی برخی از اظهارات دوستان اصلاح طلب را در فضای مجازی می خوانم که نسبت به آینده اظهار ناامیدی می کنند تعجب می کنم که چطور یک اصلاح طلب می تواند ناامید باشد.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با قدردانی از فعالیت های حزب ندای ایرانیان که محور فعالیتهایش بر محور جوانان و تربیت نیروی انسانی کارآمد است، خطاب به اعضای این حزب گفت: راهی را که آغاز کرده اید با قوت هر چه تمام تر ادامه دهید. همانگونه که رهبر معظم انقلاب در بیانیه راهبردی شان تاکید کرده اند جوانان باید آماده پذیرش مسئولیت های کلان در کشور شوند. وقتی مخاطب بیانیه ایشان جوانان هستند نشان از این دارد که نظام اسلامی هیچ راهی جز میدان دادن به جوانان باانگیزه، متخصص و متعهد ندارد و به همین دلیل مسئولیت حزب ندای ایرانیان از گذشته بیشتر می شود.
رییس فراکسیون امید با بیان اینکه غفلت هایی که در گذشته در خصوص میدان ندادن به جوانان صورت گرفت باید جبران شود، به تشریح عملکرد جریان اصلاحات در قالب شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان پرداخت و گفت: شخصا از برخی احزاب اصلاحطلب عضو شورای عالی اصلاح طلبان گلایه مند هستم چرا که تصور می شود رابطین این احزاب جمع بندی شورای عالی اصلاح طلبان را به حزب متبوع خود منتقل نمی کنند به همین دلیل هیچ وقت احساس نکردیم رابطه تنگاتنگی با احزاب وجود دارد. باید این نقیصه برطرف شود و شورای عالی با دریافت نظرات اعضای خود بهتر بتواند فعالیت های خود را ساماندهی کند.
وی با بیان اینکه از جمله مخالفین تشکیل شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان در سال ۹۴ بودم ولی مسئولیت این شورا توسط اعضا به گردن من گذاشته شد، خاطرنشان کرد: تشکیل شورای عالی اصلاح طلبان پیشنهاد شورای هماهنگی جبهه اصلاحات بود و قبل از انتخابات مجلس دهم برخی از اعضای شورای هماهنگی در چند نوبت در ملاقات های مختلفی که با من داشتند اصرار به تشکیل شورای عالی اصلاح طلبان و پذیرش مسئولیت در این شورا را مطرح کردند که در نهایت پذیرفتم.
رییس شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان با اشاره به برخی اظهارنظرها در خصوص سکوت وی تاکید کرد: شخصا معتقدم درخصوص برخی مسائل حرف نزدن هنر است. اگر درباره برخی مسائل جریان اصلاحات و کشور صحبت کنم مطمئنم همان کسانی که بحث سکوت من را مطرح می کنند از طرح برخی موضوعات گلایه خواهند کرد. نمی خواهم با اظهارنظرهایم باعث تضعیف انسجام ، همبستگی و یکپارچگی داخل خانواده اصلاحات شوم و گرنه می توانم به عنوان مثال درباره علت اینکه دوم خرداد ۷۶ به تیر ۸۴ ختم شد، مطالب زیادی بگویم.
وی با بیان اینکه شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان در چارچوب منافع ملی و تلاش جهت مشارکت حداکثری مردم در رویدادهای مهم از جمله انتخابات دستاوردهای ارزنده ای داشت، خطاب به منتقدین عملکرد شورای عالی گفت: برخی احزابی که از عملکرد شورای عالی اصلاح طلبان گلایه مند هستند بیشترین سود را از تشکیل شورای عالی بردند و در جریان انتخابات های اخیر، آنها بیشترین جذب نیرو را در حزب شان داشتند.
عارف با یاددآوری انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در سال ۹۶ گفت: در جریان این انتخابات بیشترین هزینه را در جریان بستن لیست امید متحمل شدم در حالی که کوچکترین اعمال نظری هم در تهیه لیست نداشتم البته هیچ شخص و اشخاصی هم نفوذی در انتخاب افراد لیست امید نداشتند و لیست بر اساس سازوکار مشخص و از قبل تعیین شده بسته شد.
وی با انتقاد از نحوه تعامل شورای شهر تهران با شورای عالی اصلاح طلبان،گفت: از همان ابتدای فعالیت شورای اسلامی شهر تهران و در اولین عملکرد مهم خود یعنی انتخاب شهردار به مشورت هایی که داده شد متاسفانه توجه ای نشد و تاکنون هم شورای عالی اصلاح طلبان نظارت جدی بر عملکرد شورای اسلامی کلانشهرها و فراکسیون امید نداشته است.
رییس فراکسیون امید با بیان اینکه کوچکترین خطای یک فرد را به کل جریان اصلاحات تعمیم می دهند و شروع به پرونده سازی برای اصلاح طلبان می کنند بر ضرورت پرهیز از حاشیه سازی در خانواده اصلاحات تاکید کرد.
وی در همین زمینه تصریح کرد: برخی اظهارات داخل جریان اصلاحات به خودزنی رسیده است. کسانی که عملکرد شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان را زیر سوال می برند واقعا انتظاری غیر از رای آوری لیست یکپارچه امید در انتخابات های اخیر داشتند؟ مردم به ما اعتماد کردند و باید به اعتماد آنها با عمل به وعده های خود و توجه به مطالبات آنها پاسخ دهیم. کاری نکنیم که با برخی اظهارنظرهای غیرواقعی دل مردم را خالی کنیم.
عارف با تاکید بر اینکه در شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان اعتقاد به شفافیت وجود دارد،گفت: بعد از پایان دور دوم شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان با انجام نظرسنجی از برخی نخبگان درخصوص ادامه فعالیت شورای عالی بالای ۸۰ درصد بر تداوم فعالیت شورا تاکید داشتند البته مطمئنا برخی سازوکارهای شورای عالی اصلاح خواهد شد.
تمرینات تیم فوتبال تراکتورسازی پس از پیروزی مقابل استقلال به مدت دو روز تعطیل شد.
به گزارش سهیل موزیک، تمرینات تیم تراکتورسازی بعد از پیروزی روز گذشته این تیم مقابل استقلال به مدت دو روز تعطیل شد.
لیکنز پس از بازی با استقلال در رختکن هم اعلام کرد که بازیکنان دو روز به استراحت بپردازند و از روز دوشنبه در تبریز کار خود را آغاز کنند.
تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز یکشنبه هفته آینده در تهران میهمان تیم فوتبال سایپا خواهد بود.
سامسونگ، یکی از بازیگران اصلی در دنیای گوشی های هوشمند، همواره جایگاه ویژه ای در بین علاقه مندان داشته است؛ به طوری که خبرها و گمانه زنی ها درباره ی محصولات این شرکت از ماه ها قبل از معرفی آغاز می شود. سرانجام تولد ۱۰ سالگی سری اس فرارسیده و همگان منتظرند با اعضای جدید این خانواده ی موفق ملاقات کنند. طبق شایعات، کره ای ها سه گوشی گلکسی S۱۰ و گلکسی اس +S۱۰ و گلکسی S۱۰e را با خود به نیویورک خواهند برد. به نظر می رسد گلکسی اس ۱۰ پلاس همچنان پرچم دار گران قیمت سامسونگ و مدل گلکسی اس ۱۰ ای نیز ارزان ترین مدل تدارک دیده شده خواهد بود.
پیش ازاین، بازار افشای اطلاعات و شایعات درباره ی این گوشی ها به قدری داغ بوده که باتوجه به اطلاعات منتشرشده، بسیاری از کارشناسان هیجان مراسم امسال را چندان زیاد نمی دانند؛ اما سامسونگ احتمالا برای تولد ۱۰ سالگی سری اس ۱۰ تدارک ویژه ای دیده باشد. گوشی تاشدنی سامسونگ دیگر محصولی است که احتمال معرفی اش در آنپکد همگان را هیجان زده کرده است. شایعات و اطلاعات درباره ی این گوشی بسیار کمتر از سری اس است و مبهم نگه داشتن آن به افزایش هیجان رویدادهای پیش روی سامسونگ کمک کرده است.
دیدن گوشی هایی با نمایشگر حفره دار و حسگر اثرانگشت ادغام شده با آن در آنپکد ما را شگفت زده نخواهد کرد؛ بلکه اجرای آن ها در وضعیت کنونی برای علاقه مندان هنوز جذاب است. به نظر می رسد دوربین سه گانه سرانجام به پرچم داران سامسونگ نیز اضافه خواهد شد و این گوشی ها به دنبال بازپس گیری جایگاهشان در بخش عکاسی موبایل هستند. طبق رندرها و تصاویر فاش شده، طراحی گوشی های جدید سامسونگ ترکیبی از مؤلفه های جدید و آنچه خواهد بود که پیش تر در پرچم داران این شرکت دیده ایم. حفره ی بزرگ تر نمایشگر گلکسی اس ۱۰ پلاس ظاهر متفاوتی به این گوشی بخشیده و احتمالا رنگ بندی های متنوع تر در اعضای جدید سری اس را شاهد خواهیم بود. نمایشگر خمیده در لبه ها و استفاده از ترکیب شیشه و فلز و انحنای پنل پشتی دستگاه برای علاقه مندان به سامسونگ آشنا به نظر می رسد.
سامسونگ از تراشه ی اکسینوس ۹۸۲۰ برای هر سه گوشی جدید خود بهره گرفته است؛ اما این تراشه رقیبی جدی برای ساخته های قدرتمند اپل و کوالکام خواهد بود؟ شارژدهی معکوس بی سیم ایده ی جالبی بود که نخستین بار در میت ۲۰ پرو از آن استفاده شد؛ اما به نظر می رسد سامسونگ نیز چنین قابلیتی را به پرچمداران جدیدش آورده است. شایعات از شارژ بی سیم ۱۵ واتی و شارژ معکوس ۹ واتی در این گوشی ها خبر می دهند. ظرفیت باتری های گلکسی اس ۱۰ و اس ۱۰ پلاس درمقایسه با نسل قبل افزایش یافته؛ ولی تغییر ابعاد نمایشگر در آن ها پیش بینی شارژدهی این گوشی ها را دشوار کرده است.
فارغ از این که سه گوشی جدید سامسونگ چه چیزی برای عرضه خواهند داشت، باید دید کاربران انتظار چه چیزی را می کشند: آیا درصورت صحت شایعات، گلکسی اس ۱۰ و برادرانش با خواسته های کاربران مطابقت دارند؟ آیا گوشی تاشوی جدید سامسونگ که احتمالا گلکسی فولد نام خواهد داشت، ایده ی چنین گوشی هایی را به درستی اجرا خواهد کرد؟ علاوه بر شرکت در نظرسنجی، از شما کاربران محترم دعوت می کنیم در بخش دیدگاه ها، ما و دیگر کاربران زومیت را از دیدگاه هایتان آگاه کنید.
شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ – ۱۷:۵۷
تهران (سهیل موزیک) – سخنگوی سازمان غذا و دارو در واکنش به اظهاراتی مبنی بر تکذیب تولید اسنک از ذرت حیوانی، گفت گزارش مبسوط نمونههای تست شده از مواردی که از ذرت حیوانی در تولیدشان استفاده کرده بودند، آماده است و موارد آلودگی میکروبی و حتی بعضاً آلودگی شیمیایی یا موارد دیگر هم در آن مشاهده شده که موارد تفصیلی آن ارائه میشود.
به گزارش ایسنا، دکتر کیانوش جهانپور در واکنش به اظهارات رئیس اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان انواع چیپس و فرآوردههای حجیم شده بر پایه ذرت مبنی بر تکذیب تولید اسنک از ذرت حیوانی، گفت: مواردی که توسط این فرد مطرح شده به هیچ وجه صحت ندارد. گزارش مبسوط نمونههای تست شده از مواردی که از ذرت حیوانی در تولیدشان استفاده کرده بودند، آماده است و موارد آلودگی میکروبی و حتی بعضاً آلودگی شیمیایی یا موارد دیگر هم در آن مشاهده شده که موارد تفصیلی آن ارائه میشود. قطعاً این موضوع هم تخلف بهداشتی بوده و هم تخلف ارزی که البته موضوع تخلف ارزی در حیطه کاری سازمان غذا و دارو نیست.
وی با بیان اینکه اظهارات این فرد به هیچوجه صحت ندارد و ایشان در جایگاهی نیستند که در این زمینه اظهار نظر کنند، افزود: بلکه پرونده مسیر قضائی خودش را طی میکند و گزارش مبسوط و مفصل آن هم توسط مدیرکل فرآوردههای غذایی سازمان غذا و دارو ارائه خواهد شد. باید توجه کرد که بحث مغایرت بهداشتی به عنوان محور اصلی این پرونده بوده است. تعجب میکنم که اتحادیههایی که عموماً باید به نوعی متوجه حقوق مصرفکننده هم باشند، اینگونه اظهارات را مطرح میکنند. ما اتحادیه تشکیل نمیدهیم که از برخی موارد تخلف، حمایت کنیم و از بیان چنین اظهاراتی آن هم در مواردی که از سوی برخی از این شرکتها تخلفاتی انجام شده و برای ما محرز و مسلم است، از این شرکتها حمایت میکنند.
سخنگوی سازمان غذا و دارو با بیان اینکه خط تولید شرکتهای متخلف در حوزه اسنکهای پفکرده حجیم شده در آن زمان متوقف شد، گفت: اما در حال حاضر این موضوع از حیطه مسوولیتهای سازمان غذا و دارو خارج است و سازمان تعزیرات و دستگاه قضائی باید در این زمینه اظهار نظر کنند. در عین حال اظهارات اتحادیه مذکور موجب تعجب است و توصیه میکنیم برخی افراد جایگاه خودشان را در نظر بگیرند و در حوزهای که به آنها مربوط نیست و در آن حوزه شایستگی اظهارنظر هم ندارند، اظهار نظر نکنند و موجب تشویش اذهان عمومی نشوند.
جهانپور تاکید کرد: ما به عنوان وزارت بهداشت و سازمان غذا و دارو هر کجا که پای سلامت عمومی در میان باشد، کوتاه نمیآییم و امیدواریم این موارد با برخورد مناسب از سوی سیستم قضائی و تعزیراتی مواجه شوند. باید توجه کرد که فضاسازیهای رسانهای تغییری در موقعیت علمی و فنی سازمان غذا و دارو ایجاد نکرده و به هیچ وجه از سلامت مردم کوتاه نمیآییم.
گفتنی است؛ پیش از این سخنگوی سازمان غذا و دارو از ارجاع پرونده تخلف دو برند معروف اسنکهای حجیمشده بر پایه ذرت به دستگاه قضائی خبر داده بود.
پدر فاطمه، حاج علیاکبر، تاجری خراسانی و مادرش پری خانم بود.
او که دیگر «پوران» صدایش میکردند، سال ۱۳۳۴ به دانشسرای عالی تهران رفت تا ادبیات فرانسه بخواند؛ درست ۱۴ سال بعد از آنکه برادرش علیاصغر در جنگ با شوروی در آذربایجان کشته شد.
وقتی دانشکده ادبیات در مشهد راهاندازی شد، با اصرار پدرش و بدون آنکه راضی باشد، بعد از دو ماه به این دانشکده رفت و آنجا بود که «علی» را دید.
«علی» در ۲۳ سالگیِ پوران به او پیشنهاد ازدواج داد اما پیشنهادش رد شد. پوران میگفت دلش میخواهد با مردی ازدواج کند که قبل از ازدواج، تحصیلات دانشگاهیاش را تمام کرده باشد اما علی شریعتی از همان اول مبارز بود! یک سال از او اصرار و از پوران انکار تا اینکه ۲۴ تیر ۱۳۳۷، پوران بر سر سفره عقد نشست و از آن روز علاوه بر «خواهر مهدی شریعترضوی»، شد «همسر دکتر علی شریعتی». ۵ سال قبل بود که در ۱۶ آذر ۳۲، «مهدی» یا همان آذر، قندچی و بزرگنیا در اعتراض به سفر نیکسون به ایران در دانشگاه تهران شهید شدند و «روز دانشجو» را به یادگار گذاشتند.
پوران خانم درباره شب عقد میگوید زمانی که عاقد میخواسته خطبه را بخواند، علی آقا به دنبال شیرینی رفته بود و هنوز برنگشته بود. وقتی هم آمده چنان ظاهر شلخته و نامناسبی داشته که رضایت نمیدهد آن طوری با مرد زندگیاش پای سفره عقد بنشیند. البته مادر پوران که به نظر میرسد پیشبینی چنین وضعیتی را کرده، کتوشلوار مرتبی به شریعتی میدهد تا بالاخره جواز نشستن پای سفره عقد را کسب کند. شیرینی خریدن آقای داماد هم چندان موفقیتآمیز نبوده و منجر به مسموم شدن چند نفر میشود. قصه غیبتهای علی شریعتی در زندگی زناشویی از شب عقد شروع میشود و تا همیشه ادامه پیدا میکند.
«ناگهان دختری که دو سال خیال آمیخته با ایمان من بود و دو سال بعد دوست صمیمی من شد و بعد یک سال معشوق بدخوی و ناآشنا و پرقهر و دوستداشتنی من گردید و هجده روز است که به همه هستی من بدل گشته است، گرد و غبار سالها را از چهرهام شست و مرا در هم ریخت و آدم دیگری ساخت و مرا امیدوار کرد که به جای آنکه دور از وطنم در کناره مدیترانه یا سرنوشت مبهم و وحشی خویش دست به گریبان باشم میتوانم در کنار او زندگی نرم و پرشهد دوستانهای داشته باشم.»
و این جملات را علی در اولین نامه عاشقانهاش به پوران نوشت؛ نامهای که پوران بلافاصله بعد از خواندن آن، سر به نیستش کرد؛ نامهای که اینگونه به پایان میرسید: «تو برای من زیبایی، پاکی، امید و حیاتی.»
۴ سال بعد از این ازدواج، پوران توانست مدرک دکترای ادبیات خود را از دانشگاه سوربن فرانسه بگیرد. در سال ۱۹۶۳ به راهنمایی «ژیلبر لازار» از تز دکتری خود که «توصیف طبیعت در شعر تغزلی فارسی در قرن هفتم» بود، دفاع کرد. وقتی هم به ایران برگشت، تا سال ۵۲ در مشهد دبیر بود.
«سوسن»، «سارا»، «احسان» و «مونا»، حاصل ۱۹ سال زندگی پوران و علی هستند. ماجرای نامگذاری مونا از زبان پوران، شنیدنی است: «در شب سخنرانی «فاطمه فاطمه است» در حسینیه ارشاد، فرزند چهارممان «مونا» در مشهد به دنیا آمد. من که در آن زمان به علت تدریس در مشهد مجبور بودم تنها بمانم، به او خبر ندادم و سخنرانی در دو شب متوالی انجام شد. بعد از سه روز، علی خبردار شد و به مشهد آمد. ما تازه به فکر تعیین اسم بچه افتاده بودیم. علی اسم «مهراوه» را بسیار دوست میداشت. مهراوه، اسم اولین زن بودایی بود که علیرغم قانون بودا که ایمان آوردن زنان را به دینش قبول نداشت، با اعتصاب و اعتراض، این حق به دست آورد. به این ترتیب مدتی این اسم را برای بچه گذاشتیم ولی دوستان گفتند که مخالفین علی که کم هم نبودند، اگر بفهمند، بهانه تازهای به دست خواهند آورد و خواهند گفت «دیدید بودایی است و اسم بودایی برای دخترش انتخاب کرده است؟» این بود که اسامی دیگری از جمله پوپک و … را مطرح کرد تا اینکه تصمیم گرفت از فرهنگ لغت اسم خوبی انتخاب کند. المنجد را باز کرد و به اسم «منیه» برخورد، به معنای آرزو و عشق، ایمان و جمع آن منی. علی که در آن زمان چندین بار به مکه سفر کرده بود، از این اسم بسیار خوشش آمد و بالاخره پس از یک ماه برای بچه شناسنامه گرفتیم!»
سال ۷۷ اداره بنیاد شریعتی را بر عهده گرفت و سال ۸۶ هم کتاب «طرحی از یک زندگی» درباره شریعتی از او منتشر شد.
احتمالاً همسر علی شریعتی بودن، باید خیلی جالب باشد. مثلاً شاید همه تصور کنند وقتی این همه جمله عاشقانه از زبان شریعتی اینسو و آنسو منتشر می شود، پس همسرش حتماً زن خیلی خوشبختی بوده که چنین جملاتی را بیواسطه و مستقیم از زبان و قلم او میشنیده و میخوانده است. اما اولاً همه این جملهها واقعاً متعلق به علی شریعتی نیست و ثانیاً پوران خانم هم مثل هر زن دیگری گلهها و شکایتهای خود را از همسرش داشته است. مثلاً «علی نامههایی را مینوشته اما بعد یادش میرفته که پست کند!» یا «من با شرایط سختی در ایران زندگی میکردم. شریعتی در فرانسه بود که من باردار بودم. خانۀ پدرم زندگی میکردم. پدرم بیمار شده بود و برای درمان برده بودندش پیش برادرم. پدر و مادر علی هم مریض بودند و تهران بودند. برادر دیگرم آلمان بود و حتی یک مرد در زندگی من نبود. دوستان برادرم من را به بیمارستان بردند. زایمان خیلی سختی هم داشتم و مجبور به سزارین شدم. به لحاظ روحی آسیب دیده بودم و وقتی نامه علی ۱۵ روز بعد از تولد احسان به من رسید و گردنبد هدیهای هم همراه با نامه برایم فرستاد، حس خوشحالی در من ایجاد نشد.» یا حتی «علی شریعتی هم در کنه وجودش مردسالار است و پسردوست و حتی یک نام دخترانه برای بچهمان که معلوم نبود پسر است یا دختر، پیشنهاد نمیکند.» او البته قبول هم دارد که همدم خوبی نبوده است: «اینکه علی در یکی از نامهها میگوید همسر خوب ولی همدم بد، خیلی هم دروغ نیست. من همدم خوبی نبودم اما دلیلش این بود که من باید هر روز چهار تا بچه را راه بیندازم و بعد خودم هم بروم مدرسه و درس بدهم، طبیعی است که با چنین اوضاع و احوالی نصف شب نمیتوانم پای دل علی بنشینم و ببینم چه مقالهای نوشته و چه فکرهایی در سرش است.»
با همه اینها، مثل هر زن و شوهر دیگری لحظههای خوب هم کم نداشتهاند. نمونهاش شبی که با هم به قطعهای موسیقی عاشقانه از گرامافون خانگیشان گوش میدادند. پوران با خنده میگوید: «یک دفعه به علی گفتم پاشو برقصیم!» دکتر که شیفته همسرش بوده و به قول پوران «کم نمیآورد!» پیشنهاد را میپذیرد و میگوید: «خب برقصیم!» گرچه این رقص طولانی نمیشود و علی میگوید: «هی داریم دور خودمون میچرخیم. اینم شد کار زن حسابی؟»
گلههای پوران شریعترضوی فقط از علی و شوریدگی و خانهنبودنهایش نبود. او دلش از جاهای دیگر هم پر بود که خیلیهایش را به زبان نمیآورد و شاید کمی را هم به زبان آورده بود. مثل آنچه ۱۲ آذر ۹۳ در سالن دانشکده فنی دانشگاه تهران گفت: «من درجه دکتری از دانشگاه سوربن را داشتم و جای من در دانشگاهی مثل دانشگاه تهران بود. چون خواهر مهدی شریعترضوی بودم که به دست عمال شاه در این دانشگاه کشته شده بود، اجازه حضور در این دانشگاه و تدریس در اینجا را به من ندادند. شاید این طبیعی بود که شاه به من اجازه حضور فردی به اسم شریعترضوی در دانشگاه را ندهد. ولی حکومت اسلامی چرا؟ من در جنوب شهر تهران تدریس میکردم که گفتند شما که از سوربن دکتری گرفتهاید چرا در اینجا تدریس میکنید. شما باید بروید و در جایی دیگر تدریس کنید و به این ترتیب من را بازنشسته کردند و این سبب خیر شد و مسئولیت بنیاد فرهنگی شریعتی را بر عهده گرفتم.»
حالا بیبی فاطمه رفت تا در کنار مزار برادران شهیدش آذر، احمد و مصطفی، آرام بگیرد. فاطمه، هم همسر علی شریعتی بود و هم خواهر مهدی شریعترضوی. اما فارغ از این نسبتها، بانویی باسواد، اهل فکر و رنجدیده به نام فاطمه بود.
منابع: کتاب طرحی از یک زندگی، ماهنامه اندیشه پویا، چلچراغ، جماران، ایسنا
ایسنا
نساجی، علیرضا مرزبان، سرمربی نفت مسجد سلیمان در نشست خبری پیش از دیدار تیمش مقابل فولاد که قرار است در چارچوب هفته هجدهم لیگ برتر برگزار شود، اظهار کرد: یک تیم خودش را مدعی قهرمانی و تیمی دیگر برای بقا می جنگد و این مسئله حساسیت های بازی را دوچندان کرده است. هر دو تیم باید با توان بالا بازی کنند تا به نتیجه ای که می خواهند برسند. ما در تیممان محمد پاپی و میلاد میداودی را نداریم. آرزو دارم که بتوانیم فوتبال با کیفیت بازی کنیم. به غیر از یک بازی، ما یک فوتبال با کیفیت بازی کردیم. ما تیمی بدون حاشیه هستیم و می خواهیم تبلیغی برای فوتبال خوب باشیم.
او درباره انگیزه بازیکنانش گفت: شما باید به این فکر کنید که چه چیزی در دستتان دارید. انگیزه های شما را مسائل واقعی تنظیم می کند نه رویاها. این تیم با تفکرات محمود فکری سازمان دهی شده، با عبدالله ویسی ترمیم شده و الان با من به کارش ادامه داده است. تیم در قعر جدول بوده و ما سعی کردیم که دیدگاه واقعی به شرایطمان داشته باشیم. اگر باهوش نباشید در زندگی تان شکست می خورید. باید واقع بین باشید. متاسفانه در ایران اگر کسی بگوید که می خواهم پنجم شود، می گویند انگیزه اش کم است. چطور ممکن است که ۶ تیم برای قهرمانی بجنگد. اولین مصاحبه ای که نیکو کواچ کرد گفت که ما یکی از مدعیان بوندسلیگا هستیم. زمانی که به مسجد سلیمان آمدیم، سه امتیاز داشتیم و بازیکنان به خاطر مشکلاتی که داشتند نتوانسته بودند خوب تمرین کنند. من رتبه چهاردهم را رتبه ای فوق العاده قهرمانانه می بینم چون در لیگ برتر می مانیم.
سرمربی نفت درباره شکایت یک بازیکن از این تیم که باعث شد نتواند بازیکن جدید جذب کنند، بیان کرد: یک بار دیگر تاکید می کنم که تیم نفت اصلا حامی ندارد و دشمن زیاد دارد. افرادی هستند که خیلی روشن به ما می گویند که اصلا کمک نمی کنیم. بازیکنان قدیمی تنها ۳۰ درصد پول می گیرند و بازیکنان جدید اصلا پول نگرفتند. ما برای دادن تغذیه به بازیکنان هم مشکل داریم. به مسئولان می گویم که من نمی گذارم این تیم را شکست دهند. من نمی توانم بپذیرم که پول دولتی که یک سری تیم ها می گیرند و بازیکن خارجی جذب می کنند ولی مسجد سلیمان با این سرمایه بدون پول است. البته تبعیض یک موضوع طبیعی در کشور ماست. ما قبلا زرنگ را به افرادی می گفتیم که باهوش هستند ولی در ادبیات مدرن فارسی، آدم هایی هستند که از هر راهی و کلکی به پول می رسند. مهم این است که به پول رسیده باشند. ما به هیچ وجه پول نداریم و دنبال ۸۰ میلیون هستیم که بتوانیم بازیکنان جدیدمان را استفاده کنیم. این یک مسئله دردناک است و خیانت به بختیاری ها و مردم مسجد سلیمان است. باید شهامت داشته باشند که چرا نمی خواهند این تیم وجود داشته باشد.
مرزبان در ادامه در پاسخ به این سوال که چه زمانی قرار است نفت مسجد سلیمان حرفه ای شود تا سرمربی این تیم دغدغه هتل، تغذیه و… نداشته باشد، توضیح داد: تمرکز من را تمام کوه ها نمی تواند برهم بزند. من نمی گذارم بازیکنانم تمرکزشان را از دست بدهند. ما به خوبی فولاد را آنالیز کردیم. ما می دانیم واقعیتی که اتفاق می افتد، درون زمین است. شما پرسیدید که نفت مسجد سلیمان کی می خواهد حرفه ای شود. مگر در ایران فوتبال حرفه ای داریم؟ اگر معیارهای حرفه ای را در نظر بگیریم همه ما آماتور هستیم. چند بازیکن خوب از آکادمی های باشگاه های بزرگ به تیم ملی داده شده است؟ کدام یک استادیوم دارد؟ نفت مسجد سلیمان یک ورزشگاه دارد و راه های مختلفی برای شرایط آب وهوایی مختلف دارد. نفت مسجد سلیمان یک تیم پایه ندارد. معیارهای حرفه ای تنها مسائلی است که ما اطلاعی از آن نداریم. ما نمی توانیم بگوییم که حرفه ای هستیم اما از نوع ایرانی آن! داشتن یک استادیوم دلیل بر این نمی شود که ما حرفه ای هستیم.
او افزود: کسی می داند روند مارکتینگ سازمان لیگ به چه شکل است؟ کسی می داند بخش آگهی های تلوزیونی و دور زمین به چه شکل بین تیم ها تقسیم می شود؟ حتی رسانه ها از این موضوع اطلاعی ندارند. اگر همین طوری همه جای آن را بزنند، سالی ۵ میلیارد به همه تیم ها می رسد که برای نفت کافی بود. با این حال باید همه چیز را بدانیم. البته آن زمان که داور سوت می زند، واقعیت دنیا آغاز می شود و آن زمان هیچ کس قبول نمی کند که آن تیم، تیمی است که آب و غذا ندارد. ما واقف هستیم که در ۹۰ دقیقه واقعیت رخ می دهد و ما فرار نمی کنیم. ما این مشکلات تیم را می گوییم تا حل شود. مدیرعامل ما آنقدر تحت فشار است که دیگر صدایش در نمی آید و واقعا دست و پایشان بسته است. آن ها از هیچ راهی نمی توانند پول تهیه کنند چون قول هایی که به آن ها داده شده عملی نشده است.
تمامی حقوق مطالب برای سهیل موزیک | دانلود آهنگ جدید با متن محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.